کد مطلب:90339 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:132

مراد و مفهوم ابرار











«ابرار» همانگونه كه در معنای این كلمه گذشت، جمع بار با تشدید و به معنای نیكوكاری، آن هم در حد كثرت می باشد و در هر جهت كه باشد، وسعت از آن فهمیده می شود، مثلا بیابان پهناور را بر می گویند به جهت وسعت و پهناوری، گندم را بر می نامند، به این علت كه تغذیه ی مردم اكثرا به گندم است و گفتار راست و صدق را بر می گویند، زیرا صدق در گفتارها توسعه دارد.

اساسا در این مفهوم، دو جهت ملحوظ است، آن هم به مبنای اجر و پاداش

[صفحه 249]

اخروی.

1. اقتران این عمل به رضای پروردگار و در خط ایمان به خدا و روز قیامت كه اگر عملی فاقد این شرط باشد، پاداش اخروی نخواهد داشت.

«لیس البر ان تولوا وجوهكم قبل المشرق و المغرب و لكن البر من امن بالله و الیوم الاخر.»: نیكوكاری آن نیست كه روی به جانب مشرق یا مغرب كنید، بلكه (این چیز بی اثری است. این آیه رد بر اهل كتاب، یهود و نصاری است) نیكوكار كسی است كه به خدای عالم و روز بازپسین ایمان آورد.

2. اتصاف عامل، به نیكوكاری در حالی است كه علت انجام كار، به خاطر خوبی عمل و نه چیز دیگر باشد كه اگر به خاطر جلب منفعت مادی و یا ستایش یا توقع عمل متقابل باشد عامل، به نیكوكاری متصف نخواهد بود.

قرآن كریم چهره نیكوكاران و اجر پاداش آنها را اینچنین نشان می دهد:

«ان الابرار یشربون من كاس كان مزاجها كافورا. عینا یشرب بها عباد الله یفجرونها تفجیرا. یوفون بالنذر و یخافون یوما كان شره مستطیرا. و یطعمون الطعام علی حبه مسكینا و یتیما و اسیرا. انما نطعمكم لوجه الله لا نرید منكم جزاء و لا شكورا.»: به یقین ابرار (نیكان) از جامی می نوشند كه از عطر خوشی آمیخته است، چشمه ای كه بندگان خدا از آن می نوشند و (به دلخواه خویش) جاریش می كنند. (همان بندگانی كه) به نذر خود وفا می كردند و از روزی كه گزند آن فراگیر است می ترسند. و به (پاس) دوستی (خدا)، بینوا و یتیم و اسیر را خوراك می دادند. «ما برای خشنودی خداست كه به شما می خورانیم و پاداش و سپاس از شما نمی خواهیم.

این ابرار و نیكوكاران چه كسانی هستند كه كاروان نیكوكاری را، در حدی گسترده به راه انداخته و در خط ایمان به خدا و رسول، در روز قیامت بوده و به خاطر ذات عمل بدون چشمداشت، به پاداش و سپاس به انجام آن اقدام كرده اند.

[صفحه 250]

مرحوم طبرسی می گوید:

«اجمع اهل البیت و موافقوهم و كثیر من مخالفیهم، ان المراد بذلك علی و فاطمه و الحسن و الحسین علیهم السلام و الایه و ما بعدها منقبه لهم و ایضا و قد انعقد الاجماع علی انهم كانوا ابرارا و فی غیرهم خلاف.»:

اجماع اهل بیت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم، ائمه ی هدی علیه السلام و اكثر مخالفین بر این است كه مراد از ابرار، در آیه ی كریمه، علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام می باشند، این آیه و ما بعد آن، در ستایش و مناقب آنهاست (كه به آن فخر و مباهات دارند) و در اینكه آنها ابرار و نیكوكارانند جای تردید و خلاف نیست و همه بر این مطلب اجماع دارند اما نیكوكار بودن دیگران مورد اختلاف است.

زندگانی سراسر افتخارآمیز این بزرگواران، شاهد حاضر و گواه زنده، بر نیكوكاری آنهاست.

«عن ابن عباس و ابی هریره و روی جماعه، عن عاصم بن كلیب عن ابیه و اللفظ له عن ابی هریره: انه جاء رجل الی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فشكا الیه الجوع، فبعث رسول الله الی ازواجه فقلن: ما عندنا الا الماء فقال صلی الله علیه و آله و سلم: من لهذا الرجل اللیله؟ فقال: امیرالمومنین علیه السلام: انا یا رسول الله و اتی فاطمه و سالها: ما عندك یا بنت رسول الله؟ فقالت: ما عندنا الا قوت الصبیه، لكنا نوثر به ضیفنا، فقال: علی یا بنت محمد! نومی الصبیه و اطفی المصباح و جعلا یمضفان بالسنتهما و لما فرغ من الاكل، اتت فاطمه بسراج، فوجدت الجفته مملوه من فضل الله، فلما اصبح، صلی مع النبی فلما سلم النبی صلی الله علیه و آله و سلم من صلاته، نظر الی امیرالمومنین علیه السلام و بكی بكاء شدیدا و قال: یا امیرالمومنین! لقد عجب الرب من فعلكم البارحه اقراء: (و یوثرون علی انفسهم و لو كان بهم خصاصه) ای مجاعه (و من یوق شح نفسه) یعنی علیا و فاطمه و الحسن و الحسین، فاولئك هم المفلحون».

[صفحه 251]

ابن عباس و ابوهریره و جماعتی از عاصم بن كلیب از پدرش و او متن حدیث را از ابوهریره نقل كرده كه گفت: مردی به حضور رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم شرفیاب شد و از گرسنگی شكایت داشت، پیامبر از همسران جویای طعام شد، آنها گفتند: جز آب چیزی در خانه نداریم، پیامبر فرمود: كیست آنكه این مرد گرسنه را امشب طعام دهد؟ امیرالمومنین علیه السلام عرض كرد: یا رسول الله من افتخار این خدمت را تقبل می كنم، پس به خانه آمد و از وضع غذا در منزل پرسش نمود، فاطمه علیهاالسلام گفت: یا علی جز غذای كودكان چیزی نداریم، اما مهمان را بر خود و فرزندان مقدم می داریم. علی علیه السلام فرمود: فاطمه، كودكان را خواب و چراغ را خاموش كن، آنگاه غذا را نزد مهمان حاضر نموده و خود را شبیه كسی كه غذا می خورد قرار دادند، نكند مهمان تصور كند كه غذایی جز غذای موجود وجود ندارد، از آن پس كه مهمان از خوردن فارغ شد، فاطمه علیهاالسلام چراغ را آورد، دید ظرف از طعام خالی نشده و همچنان مملو از طعام است! علی علیه السلام بامداد به مسجد آمده با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فریضه ی صبح را به جا آورد، پیامبر پس از سلام نماز، به صورت علی نگاه نمود و سخت گریه كرد و فرمود: یا امیرالمومنین، عمل شب گذشته ی شما، خدا را به تعجب آورد، آنگاه آیه ی مباركه را تلاوت نمود: «با اینكه خود گرسنه بودند، ایثار نموده و هر كس از بخل خود را نگهدارد كه منظور علی، فاطمه، حسن و حسین علیه السلام هستند بی گمان آنها رستگارانند.»

كلمه ی اتقیاء، از وقایه به معنای خودنگهداری است، چنانكه در بحث تقوا گذشت. با اینكه بحث در اطراف صفات پرواپیشگان می باشد، تكرار كلمه ی «اتقیا» چه معنایی دارد؟ در اینجا دو احتمال به نظر می رسد، یكی آنكه برای تاكید و پیوست باطن به ظاهر باشد، مانند: آیه ی شریفه كه می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا امنوا بالله»: یعنی ای مومنان كه به ظاهر ایمان آورده اید باطنا هم مومن باشید (یكی از احتمالات آیه) بنابراین، پرواپیشگان كه با این اوصاف در دید مردم، اهل تقوا دیده می شوند، در

[صفحه 252]

باطن و حقیقت نیز، متقی هستند، احتمال دیگر این است، كه چون وقایه، به دو مفعول متعدی می شود.

«فوقاهم الله شر ذلك الیوم» و «و وقاهم عذاب الجحیم.» كه به معنای در وقایه، گذاردن است.

بنابراین اتقیا، جمع تقی است، مثل ولی كه جمع آن اولیاء است، به معنای خود نگهدار و پذیرنده ی تقوا می باشد، یعنی خداوند آنها را در وقایه گذارد و آنها هم این لطف الهی را به جان و دل قبول نمودند.

كوتاه سخن آنكه با تحفظ به صفات تقواداران و جمع اندوخته های آنان، در وجودشان، لباس تقوا چنان بر اندام آنها زیباست كه هر بیننده، به ژرفای وجود این مفهوم، در حقیقت آنها پی می برد از اینرو كلمه ی «اتقیاء» به نشانه ی وجود مفاهیم گسترده ی تقوا، به آنان پیوست خورده و علامت این حقیقت در وجود آنهاست.

«حكماء» با توجه به معنای این كلمه در لغت و اصطلاح فلسفی، مراد از حكمت در اینجا، یكی از سه قسم حكمت عملی، یعنی تهذیب اخلاق است و آن چیزی است كه در قبال شجاعت، عفت و سخاوت قرار گرفته و یكی از اركان چهارگانه ی تعدیل صفات، در تهذیب نفس است كه گفته اند: «الحكمه هی التوسط فی القوه الفكریه بین الافراط، الذی هو الجربزه و تفریط الذی هو البلاهه.»: حكمت، تعدیل در نیروی فكر و حد وسط بین جریزه ی تند فهمی و فریبندگی و بلاهت، كم خردی و ساده دلی است.

جربزه، فریبندگی، تندفهمی، زیركی، مقابل بلاهت قابلیت و شایستگی.

[صفحه 253]


صفحه 249، 250، 251، 252، 253.